پتانسیل مخفی خود را کشف کنید
ما مردم قالبا تمایل داریم فکر کنیم موفقیت یعنی بیشتر و بیشتر داشتن. در نتیجه، زندگی خود را صرف جستجوی ثروت و پاداش، تلاش برای جمع آوری بیشتر چیزها و خواستن هر آنچه دیگران دارند، میکنیم. وقتی درباره ی شادی و صلح حرف میزنیم، اشکالات چشمگیر این تفکر را میفهمیم. اما حقیقت این است که این طرز فکر حتی دستورالعملی برای موفقیت نیست. در حقیقت، شما خیلی بهتر می توانید با آنچه که دارید به چیزهای بیشتری برسید. به همین دلیل است که شما باید چشم انداز جدیدی را بدست بیاورید. خلاصه کتاب Stretch نوشته Scott Sonenshein توضیح میدهد که چرا باید دنبال چیزی بودن را فراموش کنید و یک مقدار هم به انعطاف پذیری بیشتر فکر کنید تا پیشرفت کنید. با کافه کتاب همراه شوید.
در این خلاصه کتاب یاد میگیرید:
- چطور از آنچه خودتان دارید تا حد امکان استفاده کنید؛
- چرا برنامه ریزی لزوما آنقدر ها هم خوب نیست و
- چطور انتظارات خودتان بر موفقیت شما اثر می گذارد.
به سادگی خود را در تعقیب چیزی که از آن دیگران است، گم خواهیم کرد.
اگر شما همسایه خود را درحالی که در یک ماشین جدید براق رانندگی می کند ببینید، چه احساسی می کنید؟ برای اکثر مردم، این ممکن است موجب حسادت شود. هرچی باشد، تمام درک انسان از موفقیت بر اساس داشتن چیزهای بهتر از دیگران است. این عادت تعقیب نامیده می شود و ما را وادار می کند دنبال چیزهایی که واقعا نمیخواهیم برویم.
برای مثال، محققان دانشگاه وندربیلت به معنای واقعی دریافتند که مردم تمایل دارند فکر کنند مرغ همسایه غاز است.
ممکن است که یک کلیشه باشد اما در تصورات مردم، غاز نماد رفاه و موفقیت است. میل به چنین وضعیتی در واقع آنقدر قدرتمند است که مردم به طور خستگی ناپذیر کار می کنند تا بهترین غاز محله را داشته باشند.هرچند، نتایجش برای هیچیست.
ولی این را بدانید تلاش برای بدست آوردن غاز لزوما شما را از چیزی که واقعا خوشحالتان میکند،دور میکند.
پس راه حل چیست؟
خوب، در سمت دیگر طیف تعقیب، چیزی وجود دارد که ذهنیت نجیب زاده نامیده می شود. به طور خلاصه، به تمرکز بر آنچه شما می خواهید با منابع در اختیارتان به دست آورید ذهنیت نجیب زاده میگویند.
برای اینکه یک حالت ذهنی غیرفعال داشته باشید، اولین قدم این است که مطمئن شوید بر خودتان کنترل دارید. به عنوان مثال، شما در یک فروشگاه لباس کار می کنید. فکر خرده فروش بودن می تواند سخت باشد، اما به سادگی با تصور خود به عنوان صاحب فروشگاه، می توانید اعتماد به نفس خود را در یک لحظه افزایش دهید.
فقط فکر کردن به اینکه مسئولیت امور را به عهده دارید، به شما کمک می کند تا موقعیت را در دست بگیرید و خلاقیت خود را پرورش دهید.
فراتر از آن، توجه به وضعیت خود و منابع موجودی که در اختیار دارید، شما را مجبور به خلاق بودن میکند. به عبارت دیگر، شما باید محدودیت های خود را تشخیص دهید و هنگامی که بفهمید چه کاری می توانید و چه کاری نمی توانید انجام دهید، قادر خواهید بود خلاقانه گزینه های مناسب را دنبال کنید. به همین دلیل است که مطالعات نشان داده اند، تیم هایی که محدودیتهایی نظیر مهلت انجام یا بودجه دارند نتایج بهتری را نسبت به افرادی که دارای پارامترهای باز هستند، کسب میکنند.
افرادی که خارج از ماجرا هستند اغلب نوآورانه تر از کارشناسان میباشند.
وقتی دارید یک تصمیم مهم میگیرید، چه انتخاب یک سیستم آی تی جدید باشد و چه یک درمان پزشکی برای بیماری در خانواده، مردم تمایل دارند به کارشناسان اعتماد داشته باشند.
با این حال، کارشناسان همیشه معتبر ترین افراد نیستند. در حقیقت، کارشناسان سنتی اغلب بهترین دیدگاه را ندارند. به عنوان مثال، با ۲۰ سال تحلیل مسائل سیاسی، روانشناس فیل تتلاک دریافت که کارشناسان، صرف نظر از تجربه حرفه ای آنها، در پیش بینی رویدادهای آینده بهتر از افراد معمولی نیستند. چه مردم لیبرال یا محافظه کار، خوش بین یا بدبین بودند، نتایج یکسان بود. در اکثر موارد، کارشناسان و غیر کارشناسان پیش بینی های مشابه را ارائه دادند.
در حقیقت تجربه حرفه ای می تواند یک مانع باشد. همانطور که افراد تجربه کسب میکنند، آنها نیز در دانش خود گیر میکنند و قادر به متفاوت ساختن رویکردهای متداول گذشته نیستند.
در نتیجه، افرادی که بیرون ماجرا هستند، متخصصین را تحت فشار قرار می دهند. آنها تازه واردان یک میدان میباشند، افرادی که تجربه عمیق ندارند. به طور طبیعی، شما همیشه نمی توانید یک تازه وارد باشید، امامی توانید مانند آنان فکر کنید. این به سادگی چهار مرحله زیر ساده میباشد:
اول، جهان را از نو کشف کنید بدین صورت که چیزهای جدیدی را تجربه کنید که به شما کمک کند جهان را از زاویه دیگر ببینید. به عنوان مثال، اگر شما یک متخصص سیاسی هستید، ممکن است به یک شوی موزیکال بروید، یک کارتون تماشا کنید یا کاری را انجام دهید که کاملا با جهان سیاسی ناسازگار است.
اما شما همچنان باید با آنچه که قبلا می دانید در ارتباط باشید، که مرحله دوم است. البته، شما نمی توانید همه چیز را در مورد زمینه خود بدانید، بنابراین برای اشتراک گذاری نظرات خود با دیگران، به دنبال بازخورد و یادگیری باشید.
از آنجا می توانید به مرحله سوم بروید: به دنبال راه حل هایی خارج از حوزه خودتان باشید.
شرکت طراحی IDEO مثال خوبی را ارائه می دهد. آنها یک دفتر باز دارند که در آن کارکنان در مورد مشکلات و نوآوری های دیگر ادارات می نویسند، به این ترتیب از آنها الهام می گیرند تا راه حل هایی را برای مشکلات خودشان پیدا کنند.
و در نهایت، هر گونه ایده و نوآوری هایی که توسعه می دهید، کلیدی است که دائما تئوری های خود را آزمایش کنید، حتی اگر بیشتر و بیشتر آنها شکست بخورند.
برنامه ریزی ممکن است باعث شود احساس امنیت کنیم، اما میتواند مانعی در جذب اطلاعات ارزشمند نیز بشود.
چه هنگامی که برای یک تعطیلات تابستانی و چه هنگامی که برای انجام یک پروژه کاری آماده میشویم، اکثر مردم دوست دارند یک برنامه داشته باشند. برنامه ریزی راه آسانی برای پیگیری فراهم می کند و اطمینان حاصل می کند که بهترین نتایج را به دست آوریم. اما مشکلی نیز وجود دارد. برنامهریزی در عین حال می تواند ما را از بدست آوردن انواع چیزهای خوب دور کند.
اغلب، مردم با انجام کارها، بیشتر از برنامه ریزی چیزی می آموزند.
به عنوان مثال، استاد دانشگاه استیون فورد کتی ایسنهاورد متوجه شد که تیم های اجرایی که تصمیمات سریعتری را اتخاذ می کنند، اطلاعات بیشتری را جمع آوری کرده و جایگزین های بیشتری را نسبت به افرادی که برنامه های طولانی و دقیق دارند، تولید می کنند. این به این دلیل است که تیم هایی که سریع عمل میکنند به زمان حال تمرکز می کنند و با اطلاعات واقعی در مورد کار و رقابت خود عمل میکنند. از سوی دیگر، برنامه ریزان تمایل بیشتری به صرف زمان و انرژی خود دارند تا بتوانند آینده ای شبیه به واقعیت را ببینند.
فراتر از آن، برنامه ریزی می تواند ما را از اطلاعات ارزشمندی که درست در مقابل چشمان ماست، دور کند. هرچه باشد، دفن کردن خود در برنامه ریزی پروژه می تواند کار شما را دشوار کند.
آزمایش روانشناس ملکوم برنر را در نظر بگیرید، برنر از شرکت کنندگان خواست تا همزمان صحبت کنند و گوش دهند.
او متوجه شد که وقتی به صحبت کردن میرسد، آدمها دریافت اطلاعات بیرونی را مسدود میکنند وانرژی خود را روی آنچه که قصد دارند بگویند هدایت می کنند. همین اتفاق وقتی صحبت کردنشان تموم شد دوباره افتاد. آنها به آنچه گفته بودند فکر میکردند و ریکشن بقیه را دریافت نکرده بودند. به زبان ساده تر، چه درباره ی یک پروژه باشد یا حرفی که میخواهیم بزنیم، برنامه ریزی باعث میشود از اتفاقاتی که در اطرافمان میوفتد قافل بمانیم.
به همین علت، به جای برنامه ریزی، ابتکار را به عنوان کلید پیشرفت در نظر می گیرند باور کنید، هنگامی که ما بداهه نوازی می کنیم، خودمان را به حرکت و استفاده از منابع در کارآمد ترین شکل، هدایت میکنیم.
ما می توانیم خود را نسبت به چالش های دنیا منعطف باشیم ، کشش دهیم و هر آنچه در موقعیت فعلی داریم را به کار گیریم، و اقداماتی را که انجام میدهیم را موثرتر کنیم.
انتظارات کم می تواند رابطه شما با دیگران و خودتان را مختل کند.
مردم اغلب جوری رفتار میکنند که انتظار میرود – این واقعیت می تواند تأثیر مهمی در تعاملات بین فردی ما داشته باشد. انتظارات بر تجربه تاثیر می گذارند، و همچنین می توانند روابط را تعریف کنند.
انتظارات ما اساسا تصاویری از مردم یا چیزهایی است که هنوز با آن مواجه نشده ایم. فقط تصور کنید یک کارمند جدید به شرکت شما بپیوندد. شما با او صحبت نکردید، اما همکارتان به شما اطمینان می دهد که او یک عوضی است. هنگامی که شما با این همکار جدید مواجه میشوید، احتمالا با او متفاوت نسبت به آنچه که اگر چیزی درباره اش نشنیده بودید، رفتار خواهید کرد.
با این حال، انتظارات چیزی بیش از قضاوت اولیه در از اولین برخوردها را شکل می دهند. آنها همچنین احساسات را در روابط مداوم هدایت می کنند. مثال بالا را در نظر بگیرید. اکنون که شما احساس بدی نسبت به همکار جدید خود دارید، ممکن است به او سیگنالهایی را ارسال کنید که این احساسات منفی را بیان کند. از او سوالات بی ادبانه می پرسید یا با لحن سرد با او حرف میزنید، در نهایت این امر او نیز شما را یک عوضی خواهد دید.
بنابراین انتظارات می تواند به روابط شما با دیگران آسیب برساند، اما انتظاراتی که در مورد خودتان نگه می دارید نیز می تواند بر رفتار شما در موقعیت های چالش برانگیز تاثیر بگذارد. به همین خاطر است که داشتن انتظارات کم نسبت به توانایی های خود، باعث دیدن چالش ها به عنوان تهدید میشود، و امور مختلف را برای شما سخت تر میکند.
همانگونه که تا این جای خلاصه کتاب مشاهده کردید چنین ذهنیتی می تواند اثر بسیار بدی داشته باشد. ترسیدن یا نادیده گرفتن توانایی های خود منجر به تردید و انزوا می شود. در نتیجه، زمانی که با یک چالش مواجه شدید – مثلا، فرصتی برای سخنرانی در یک کنفرانس – شما از این فرصت دوری خواهید کرد. به جای استقبال از یک تجربه جدید، شما خود را مسدود کرده و درنتیجه آن منفعل می شوید.
اما لازم نیست که اینطور باشد. انعطاف پذیران می دانند که شما می توانید از طریق ایجاد توقعات مثبت در خود، بر این موانع غلبه کنید، و منجر به تحولاتی که به شما امکان می دهد چالش ها را به عنوان فرصت ها مشاهده کنید، می شود. اگر این سخنرانی را به عنوان یک فرصت برای نشان دادن مهارت های خود تلقی کنید، نه تنها این کار را انجام می دهید، بلکه مهارت های جدیدی نیز به دست خواهید آورد و منابع بیشتری را برای رشد خود در آینده کسب خواهید نمود.
یک دوز خلاقیت و تمایل به همکاری می تواند موفقیت شما را افزایش دهد.
چه یک برنامه قهوه خوری در صبح باشد و چه یک قدم زدن در شب، کارهای روزمره به شما کمک می کند چیزهای بیشتری را در یک زمان کوتاه تر انجام دهید. مردم نیز تمایل دارند کارهای روزمره را خسته کننده و غیر انعطاف پذیر ببینند.
پس چگونه می توانید بیشتر از حالت معمول از کارهای روزمرتان بهره ببرید بدون اینکه شمارا اذیت کند؟
این ساده است، در واقع: کمی خلاقیت اضافه کنید. این به شما کمک می کند تا شیوه ای به روزمرگی خود اضافه و نحوه عملکرد آن را تغییر دهید. انعطاف پذیران مداوما درحال ترکیب کارهایشان هستند. به عبارت دیگر، شما می توانید هر روز همان کار را به نحوی جدید انجام دهید و تا زمانی که شخصیت خود را از طریق آن می بینید، همیشه احساس می کنید که کار شما جدید و هیجان انگیز است.
به عنوان مثال، شما احتمالا می توانید ناهار بچه خود را برای مدرسه آماده کنید. اما با داشتن کمی انعطاف پذیری در افکار خود، میتوانید یادداشت کوچکی را برای کودکتان بگذارید و آرزوی داشتن روز خوبی را برایش بکنید. این چشمه کوچک خلاقیت او را شادتر می کند و شما را از حالت معمول و تکراری خود در روز بیرون می آورد.
تزریق یک دوز خلاقیت می تواند شگفتی هایی را برای یک فرد ایجاد کند و یک رویکرد مشابه را می توان برای پیش بینی های شما در مورد رقبا نیز مورد استفاده قرار داد. اکثر مردم فکر میکنند، باید با رقبا مقابله کرد. اما این رویکرد لزوما منجر به موفقیت نخواهد شد. استراتژی بهتر این است که با آنها مانند دوستان رفتار کنید.
کار کردن برای شکست دادن رقیب ممکن است انگیزه بزرگی باشد، اما به اندازه کار کردن با هم خوب نیست. استادان پاول گرام و پیتر رابرتس را درنظر بگیرید، هر دو آنها مدیران هتل را مورد مطالعه قرار داده اند،آنها دریافتند مدیرانی که با رقبای خود دوستانه بودند درآمد ۱۵ درصدی بیشتری را نسبت به دیگران به دست آوردند.
این دوستی ها به طور مستقیم کار مدیران را تحت تأثیر قرار داده و به آنها دسترسی بیشتری به دانش در مورد زمینه های خود و مشتریان داده و به صورت نسبی آنها آیندهنگر ترند. این فقط یک دلیل برای شکستن موانع روحی است که بر سر راه به کار بردن خلاقیت و تمرکز در ایجاد روابط وجود دارد.
تبدیل شدن به یک فرد انعطاف پذیر همچنین به معنای کمی عقب رفتن است.
اکنون که درکی از یک انعطاف پذیر موفق بودن را بدست آوردید، وقت یک درس مهم دیگر است :
چطور از بیش از حد انعطاف پذیر بودن جلوگیری کنیم؟ در هر کاری بدون دانستن این که چگونه خود را کنترل کنید، به خود یا دیگران آسیب می رسانید. برای اینگونه نشود، اجتناب از اشتباهات زیر میتواند به شما یاری رساند:
یکی از عوارض جانبی بیش از حد انعطاف پذیر بودن، خسیس شدن است. به عبارتی دیگر، در حالی که با دقت به مدیریت منابع خود که کلید انعطاف پذیر بودن است میپردازید، ممکن است بدلیل توجه بیش از اندازه نسبت به آنها خسیس شوید، ولی به یاد داشته باشید منابع شما نامحدود هستند و تا وقتی از آنها بهره نگیرید، گویی که اصلا وجود ندارند. به یاد داشته باشید، تفاوت بین اقتصادی بودن و خسیس بودن آن است که اولی پولش را برای گرفتن چیزی ارزشمند نگه میدارد درحالی که دومی میترسد که پولش را خرج کند.
خطر دوم این است که بیش از حد دنبال چیزی در جهات مختلف باشید. برای اجتناب از رفتن به مسیرهایی که هیچ چیزی برای شما ندارند، باید اولویت شماره یک خود را کارتان کنید. تبدیل شدن به یک متخصص در زمینه کارتان و یادگیری هر چیزی که می توانید در مورد آن اطلاعات کسب کنید. هنگامی که این پایه را ایجاد کرده اید، می توانید از جستجوی ایده های جدید شروع کنید.
سوم، به یاد داشته باشید که تغییرات اغلب می تواند مفید باشد، اما تنها پس از اینکه شما گذشته را درست تحلیل کرده باشید. بدون این انعکاس، شما ریسک جهش بدون یادگیری را به جان میخرید. به عبارت دیگر، شکست یک روش عالی برای یادگیری است، اما تنها اگر درست در نظر بگیرید که چه کاری را اشتباه انجام داده اید. به عنوان مثال، اگر کسب و کار شما ورشکسته شود، مطمئنا باید برای یافتن یک محصول جدید آماده شوید، اما تنها پس از اینکه متوجه شدید که چرا در اولین تلاش خود شکست خوردید، میتوان به دومین تلاش شما امیدوار بود.
چهارم، در حالی که اکنون می دانید داشتن انتظارات بالا می تواند اعتماد و شجاعت را افزایش دهد، انتظارات غلط، دستورالعملی برای فاجعه است. هیچ کس انتظار ندارد که بعد از اولین پرش به ماراتون برسد، بنابراین در مورد اهداف خود واقع بین باشید. در غیر این صورت، هربار ناامید خواهید شد، مهم نیست که چقدر موفق باشید.
و در نهایت، هنگامی که روزمرگی های خود را ترکیب کرده و از آنها بهره میبرید، اطمینان حاصل کنید که توازن میان نوآوری و مفید بودن را به دست آورده اید. بدون ترکیب خوبی از این دو، شما در معرض خطر تولید مخلوط سمیای هستید که نوآوری را از بین می برد.
تمرین ذهنی بخشی از حفظ ذهن قوی و متمرکز است.
همینطور که مردم بزرگتر میشوند، شروع میکنند به درک اینکه تمرین و ورزش کردن برای جلوگیری از آسیب ضروری است. برای انعطاف پذیران نیز همینگونه است. اما به جای اینکه به باشگاه بروید، نکته این است که در تعادل کار کنید، به ویژه بین منابع موجود و اکتشافات جدید خود.
نگاهی به اطرافتان کنید و منابعی که در اختیار دارید اما استفاده نکرده اید را شناسایی کنید. این میتواند باعث پیدا شدن چیزهای ارزشمند شود. به عنوان مثال، یک مطالعه اخیر دانشگاهی در ایندیانا نشان داد که مهمترین مقالات علمی “زیبای خفته” هستند که مقالات منتشر شده میباشند اما فراموش شده اند.
شناسایی زیبای خفته خود بسیار مهم است. شما باید سوال درستی از خود بپرسید، یعنی اینکه چه منابع، مهارت ها، ارتباطات یا ایده های شخصیِ شما، استفاده نشده است؟ لیستی از این منابع را همراه با پتانسیل آنها برای کمک به پیشبرد هدف خود ایجاد کنید، درنتیجه حس خوبی برای اینکه کجا تمرکز کنید بدست خواهید آورد.
وقتی اینکار را بکنید،آماده کشف چیزهای جدید میشوید. فقط چند ساعت در هفته برای خواندن چیزی جدید، رفتن به یک کارگاه یا صرف وقت با همکاران جدید خود کنار بگذارید. شما هرگز نمیتوانید تصور کنید که با چه ایده هایی روبرو خواهید شد.
اما انعطاف پذیری این عضلات متعادل، موثر نخواهد بود اگر استراحتی نداشته باشید تا بخاطر کارهای سختی که کرده اید، شکرگذار باشید. هرچه باشد، تمرکز بیش از حد می تواند یک فاجعه برای خلاقیت باشد.
اگر از انجام کارتان خسته شده اید، استراحت کنید. از دفتر بروید بیرون. وقتتان را با یک مشتری بگذرانید یا یک قدم زنی شبانه داشته باشید. این آخری عالیست چون ساده و موثر میباشد.
یکی دیگر از راه های ارتقای شما این است که وقتتان را صرف قدردانی از چیزهایی که دارید بکنید. این میتواند به سادگیِ وقت گذاشتن برای نوشتن ۵ چیز در هفته که قدردانش هستید، باشد. چنین کاری کمک می کند که تصویر کلی را ببینید و شما را یاد آنچه که درخصوصش میتوانید انعطاق پذیر باشید، میاندازد.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی در این خلاصه کتاب :
شما همه منابع لازم برای موفقیت را دارید. فقط مسئله شناسایی و تعیین اولویت آنهاست. بنابراین، به جای تعقیب آنچه که دیگران دارند، بر آنچه که در دست دارید تمرکز بکنید، منعطف باشید و داشته هایتان را گسترش دهید. به همه چیز مثل یک تازه وارد نگاه کنید، از خطاهای برنامه ریزی اطلاع داشته باشید، در کارهای روزمرتان خلاقیت داشته باشید. اطمینان پیدا کنید که بیش از حد انعطاف پذیر نباشید و درگیر تمرین های ذهنی شوید.فراموش نکنید به استراحت نیاز دارید، و همچنین چیزهایی که برایش قدردان هستید را فراموش نکنید.
توصیه های عملی:
لحظه ای تامل کنید.
دفعه بعدی که با سرعت به سراغ یک پروژه میروید، چند روزی را به سفر برای استراحت بروید. از محیط اطراف خود بیرون بیایید و از روزمرگی خود آزاد شوید. با داشتن این زمان آزاد،میتوانید درباره ی چیزهایی که در پروژه قبلی یاد گرفتید فکر کنید، اینکه برنامه ریزی برایش چطور بود و اینکه آیا برنامه ریزی برای کار بعدی منطقیست یا نه؟
بازخوردی دارید؟
ما مطمئنا دوست داریم آنچه در مورد محتوای ما فکر می کنید بشنویم! فقط یک ایمیل برای
remember@cfbk.ir
ارسال کنید. با عنوان این خلاصه کتاب در موضوع ایمیل و نظر خود را با ما در میان بگذارید.