ببینیم که چگونه مصرفِ مقدار اندکی اِلاِسدی، به یک نویسنده کمککرد تا بر اختلالِ خُلقیاش غلبهکند.
بسیاری از مردم با اختلالات خُلقیِ خود دستبهگریبانند. خیلیها، مثلِ آیِلِت والدمَن (Ayelet Waldman)، برای یافتنِ کمکِ حرفهای، به این در و آن در میزنند. امّا او پس از سالها کوشش _ و غالباً ناکامی _ در یافتنِ راهحلّی برای تحریکپذیری، خشم، سرخوردگی و افسردگیاش، سرانجام به سراغ منبعی رفت که کسی انتظارش را نداشت: مصرف داروی روان گردان ، ال اس دی به روش میکرودزینگ .
والدمن، دو قطره از دارو را روی زبانش میریخت و از این طریق، روی خود آزمایش میکرد تا بفهمد که آیا مصرفِ مقدارِ اندک و محتاطانهای از این دارو در مدّت ۳۰ روز، به او در دستیابی به رویکردی آرامتر و پذیراتر نسبت به زندگی کمک میکند یا نه.
در ضمنِ این کار، پژوهشی هم دربارۀ سرگذشت و فوایدِ بالقوّۀ این مادّۀ بد فهمیده شده انجامداد. با کمک از شغلِ حقوقیِ سابقش _ که در آن شاهدِ تأثیراتِ بیواسطۀ جنگِ ایالات متّحده بر داروها بود _ دربارۀ بیهودگیها و یکبام و دو هواهای[۱] ملّتی بازاندیشی کرد که خود معتاد به داروهای نسخهای است، امّا میخواهد میلیونها نفر را بخاطرِ داشتنِ مادّهای با سابقهای کاملاً بیخطر به زندان بیندازد.
سرانجام، والدمن به جستجوی رازِ داشتنِ یک روزِ واقعاً خوب رفت. این چکیده کتاب را بخوانید تا بفهمید که آن را یافت یا نه.
در چکیده کتاب A Really Good Day نوشته Ayelet Waldman درخواهید یافت که:
- کارکردِ میکرودزینگ (microdosing) چگونه است؛
- چرا استیو جابز و برندگانِ جایزۀ نوبل، موفّقیت را ناشی از مصرفِ اِلاِسدی دانستهاند؛ و
- چگونه روانگردانهایی مثل ال اس دی ، میتوانند از اضطراب بکاهند و احساسِ شادی بیافرینند، با عوارضِ جانبیِ کمتری از بسیاری از داروهای نسخهای.
مؤلّف همواره با خُلقش، تحریکپذیریاش، و احساسِ شرمِ خود دستبهگریبان بود، امّا هرگز درمانِ مؤثّری نیافته بود.
آیِلِت والدمن دهها سال دستخوشِ خُلقیات خود بود. در یک روز خوب، میتوانست همصحبتی عالی باشد: سرحال، دوستانه، بامحبّت، و فعّال. امّا در یک روز بد، < زیرِ بارِ احساسِ> نفرتازخود، گناه، و شرم، لِه و لورده بود. با شوهرش جرّوبحث میکرد، غرق در بدبینی میشد، و بهرغمِ آنکه نویسندۀ موفّقی بود، احساسِ بیارزشی میکرد. خُلقیاتِ دمدمیِ او همواره زندگی خودش و دوستان و خانوادهاش را دشوارتر کردهبود.
در جستجوی کمک، سراغ رواندرمانی رفت، و ساعات بسیاری را روی مبلهای چرمیِ متخصّصان گذراند _ از فرویدیان گرفته تا رواندرمانگرانِ شناختی، و از مددکاران اجتماعی تا درمانگرانِ خانواده. ذهنآگاهی را نیز آزمود: دورههایی طولانی را به مراقبه گذراند و از آن هم طولانیتر را به این که به درمانگرش بگوید که چقدر از مراقبه بیزار است.
یک روز، وقتی داشت از روی پل به سوی خانه میراند، دید که دارد به این فکرمیکند که فرمان را به راست بپیچاند و خود را با ماشین پرتکند توی آبِ زیرِ پل. بهتزده از فکر خودکشی، به جستجوی کمکِ پزشکی رفت. پس از آنکه افسردگیاش را از گونۀ اختلالِ دوقطبیِ نوع دوم تشخیص دادند، شروع به مصرف دارو کرد. سالها داروهای فراوانی را آزمود: سلگزا، پروزاک، زولوفت، سیمبالتا، افکسور، لامیکتال، آدرال، ریتالین، و بسیاری دیگر. بعضی از این داروها چند روز یا حتّی چند ماه کمک میکردند، امّا عوارضِ جانبیِ ناگواری هم داشتند، از جمله: افزایش وزن، تحریکپذیری، و کاهش میلِ جنسی.
آخرسر پی بُرد که تشخیصِ اختلالش هم درست نبوده است. کشفکرد که نوسانِ خلقیاتش با چرخۀ قاعدگی اش همبستگی دارد، و دچارِ نوعی سندرومِ پیشا قاعدگی است _موسوم به اختلالِ ناخوشیِ پیشا قاعدگی _ که موجبِ نوسانِ خُلقی در مقاطعِ مشخّصی از چرخۀ قاعدگی اش میشود.
این کشف باعث شد که از این چرخه و زمانبندیِ خُلقیاتش آگاه شود و تنها مواقعِ ضروری دارو مصرفکند. امّا وقتی واردِ دورانِ پیش از یائسگی (perimenopause) شد، قاعدگی اش و نیز خُلقیاتش نامنظّم شد. اوضاع رو به وخامت گذاشت، و او از خشم، تحریک، و ناامیدی فرسوده میشد.
در این هنگام بود که با کارهای جیمز فادیمن (James Fadiman)، روانشناس و روان گردان پژوهِ سابق، برخورد کرد. فادیمن داشت میکرودُزخواریِ اِلاِسدی را رواج میداد؛ افرادی که برای درمانِ مشکلاتِ خُلقیشان مقدار اندکی ال اس دی مصرف میکردند ، گزارش میدادند که تجربۀ لذّتبخشِ یک روز واقعا خوب را داشتهاند. و یک روز واقعا خوب، همۀ آن چیزی بود که مؤلّف یکعمر خواسته بود.
میکرودزینگ، رویکردی نوپدید است به بهبودِ خُلقیات که مبتنی است بر مصرفِ سهروز در میانِ مقدارِ اندکی ال اس دی.
میکرودزینگ، مفهومی است چنان جدید که والدمن ناچار شد به غلطیابِ[۲] رایانهاش یادبدهد تا آن را تشخیصدهد.
اصلِ میکرودُزخواری ساده است: بیمار، در یک چرخۀ تکرارشوندۀ سهروزه، مقدار اندکی ال اس دی مصرفمیکند. روز نخست، مقدار معیّن را مصرفمیکنید و خُلقتان را، حسهای جسمانیتان را، میزانِ پرکاریتان را، و تجربۀ کلّیتان از چگونگیِ گذرانِ آن روز را زیر نظر میگیرید. در روزهای دوم و سوم، ال اس دی مصرفنمیکنید امّا به نظارت ادامهمیدهید. روز چهارم، میکرودزتان را مصرف و این فرارَوَند را تکرار میکنید.
دُزِ موردِ بحث، حدّاکثر، یکدهمِ دُزِ «عادی»ِ ال اس دی است. یک مصرفکنندۀ معمول، که دنبالِ توّهمات و خودآگاهیِ تغییریافته[۳] است، ممکن است حدودِ ۱۵۰-۱۰۰ میکروگرم ال اس دی مصرفکند. مؤلّف، مثلِ میکرودُزخوارانِ دیگر، هربار تنها دَه میکروگرم مصرفمیکند: دو قطرۀ کوچک. نظریّۀ میکرودُزخواری این است که برای ایجادِ بهبودِ خُلقیات، بدون هیچ احتمالِ توّهم یا اثراتِ قابلِتوجّهِ جسمی و ذهنی دیگر، دَه میکروگرم باید کافی باشد.
والدمن که از میکرودُزخواری خبردار شده بود، کنجکاو بود، امّا در شروعکردن احتیاط میکرد. اطّلاعاتی دربارۀ مسائل و عواقبِ مصرفِ مواد داشت، زیرا در مقامِ وکیل با مسائلِ اصلاحِ <قانونِ مبارزه با> موادّ مخدّر درگیر بود، امّا هرگز ال اس دی مصرف نکردهبود. در مقامِ مادری که چهار فرزند داشت، پیوسته قانون را رعایت میکرد، استارباکسنوش و اهلِ اینستاگرام بود، و شلوار یوگا میپوشید ، خندهدار مینمود که به قول فادیمن، تبدیل شود به یک «روانگردانپژوهِ خودآموخته».
امّا او از خُلقیاتش در رنج بود. بدتر آنکه حتّی خانوادهاش هم در رنج بودند. پس تصمیمگرفت که به مدّتِ یک ماه میکرودُز کند. خسته از اینکه خودش مواد بخرد، گشت و شخصِ میکرودُزخواری را پیدا کرد که میتوانست کمی از موجودیِ خود را به او بدهد. والدمن، با استفاده از یک کیتِ آزمایشِ مواد که از آمازون خریده بود، آن را آزمایش کرد تا بیخطر باشد.
اوّلین دُزش را مصرفکرد، و یک روز واقعاً خوب داشت.
نخستین تجربههای مؤلّف از میکرودزینگ، بسیار مثبت و همخوان با پژوهش بر روی اثراتِ ال اس دی بود.
در اوّلین روزِ مصرفِ میکرودُز، والدمن احساسِ کمی متفاوتی داشت، زیرا حواسّش تیزتر شده بود. از بوی یاسها در هوا و از زیبایی درختان در باغ آگاهتر از معمول بود. دریافت که احساسِ ذهنآگاهی دارد؛ یعنی میتواند به اندیشهها و احساسهای بدنش توجّهکند. اندیشیدن به خانوادهاش، موجبِ آزردگی نمیشد، بلکه احساسی از عشق پدید میآورْد. روزِ بهمراتب پرکارتری از روزهای معمول داشت، و نخستین بار پس از مدّتها، احساسِ شادی کرد.
در روز دوم، روزِ گذار که در آن ال اس دی نمیخورْد، احساسکرد که باز کمی مثلِ قبل شدهاست، امّا هنوز حسمیکرد که آسانتر از همیشه میتواند حالِ بدش را نادیده بگیرد.
روز سوم در این چرخه، روزِ پایش/کنترل است: تجربۀ یک روز «عادی» را به شخص میدهد تا بتواند دربارۀ اثرِ این مقدار معیّن، بهتر داوریکند. والدمن احساسکرد که خُلقِ تحریکپذیر معمولش برگشته است و آرامش و پُرکاریِ دو روز پیش را از دست دادهاست.
هرچه آزمایش والدمن پیش رفت، فواید چشمگیری در مصرفِ میکرودُز یافت. روز چهارم دریافت که کنترلِ بیشتری بر امیال و تحریکپذیری خود دارد. فرزندانش سر صبحانه مسخرهبازی درآوردند و برای مدرسه دیرشان شد، امّا او بجای داد زدن، برخلافِ همیشه اصلاً ناراحت نشد. سگش بالا پرید و باعث شد چای روی کتاب بریزد، امّا درحالی که سگ خجالتزده منتظرِ سرزنش بود، والدمن فقط نازَش کرد.
او که از بهبودِ خُلقش خوشحال بود، آغازکرد به بررسیِ آنچه ال اس دی و روان گردان های دیگر واقعاً با انسان میکنند. آنها تعاملِ میانِ سروتونین، گلوتامِیت، و عوامل دیگر را در مغز افزایش میدهند، که منجر به تشکیلِ شبکهها و ارتباطاتِ عصبیِ جدید میشود. این امر میتواند به افراد کمککند تا بهروی چیزها، از جمله مشکلات خودشان، چشماندازهای تازهای بگسترانند. پژوهشگران در یوسیاِلاِی و اِنواییو، بهتازگی توانستهاند نشاندهند که روانگرداندرمانی میتواند به کاهشِ اضطراب و بهبودِ روحیّۀ بیمارانِ روبهمرگ کمککند.
میلیونها نفر از ال اس دی با اثراتِ زیانبارِ بسیار بسیار اندک استفاده کردهاند، امّا هنوز غالباً آن را بهغلطْ زیانبار میشناسانند.
ال اس دی را نخستبار در سال ۱۹۳۸ یک شیمیدانِ پژوهشیِ سوئیسی بهنامِ دکتر آلبرت هُفمان بطور مصنوعی ساخت. او تمامعمر این مادّۀ مخدّر را مصرفکرد و ۱۰۲ سال عمرکرد.
طولِ عمرِ هُفمان ممکن است خیلی ها را که باور دارند ال اس دی خطرناک است، شگفتزده کند. حقیقت این است که بهرغمِ آوازۀ بدِ این مخدّر، بهشدّت بیخطر است.
مؤلّف، شایعاتی دربارۀ ال اس دی شنیده بود: که مصرفکنندگان، باقیِ عمرشان مُدام به یاد گذشته میافتادند؛ که افراد خود را از ساختمان فروانداختند چون خیالمیکردند میتوانند پروازکنند؛ و نیز پیوندهایی هم میان ال اس دی و رخدادهای روانپریشانه برقرار میشد.
امّا شواهد فراوانی بر بیخطریِ آن هست: طبقِ گزارشِ کاملی در سال ۲۰۰۸ در مجلّۀ معتبرِ سیاِنسی: علومِ اعصاب و درمانشناسی، مرگومیر بر اثرِ مصرفِ بیشازاندازۀ اِلاِسدی با سند و مدرک به اثبات نرسیده است. مطالعات دیگر نشان میدهند که مصرفِ ۲۰۰برابر بیشتر از مقدارِ مصرفیِ والدمن، اثراتِ زیستشناختیِ قابلتوجّهی را موجب نخواهد شد، مگر احتمالاً حالتی از پرواز!
حتّی بدترین مواردِ مصرفِ بیشازاندازۀ ال اس دی تاحدّی اطمینانبخش است. در سال ۱۹۷۲، هشت نفر که تصادفاً مقدار زیادی ال اس دی را به خیالِ کوکائین بالاکشیدهبودند را به بیمارستانِ سنفرانسیسکو آوردند. پنج نفرشان به کما رفتند، و سه نفر دیگر مُدام بالامیآوردند. امّا طیّ دوازده ساعت، هر هشت نفر نه تنها زنده ماندهبودند، بلکه کاملاً به وضعِ عادی برگشتهبودند.
با اینحال، نشانههایی نیز از واکنشهای روانشناختی به استفاده از ال اس دی وجود دارد. تعدادِ بسیار کمی از افراد، که بیشترشان هنگامِ مصرف، بیماریهای روانی داشتند، دچارِ روانپریشی یا اثراتِ بدِ دیگری شدهاند. امّا داستانهایی که والدمن شنیده بود، دربارۀ پریدن از بام یا خودکشی؟ آنها صرفاً افسانههای شهری بودند. در واقع، مطالعۀ تازهای در ژورنالِ سایکوفارماکولوژی یافته است که استفادۀ مادامالعمر از روانگردانها واقعاً با کاهشِ ۳۶ درصدیِ اقداماتِ به خودکشی همبستگی دارد.
اِلاِسدی را نامنصفانه بدنام کردهاند، شاید به این دلیل که در دهۀ ۱۹۶۰، این مادّۀ مخدّر را با پادفرهنگِ جوانانه و شورشِ اجتماعی مرتبط با آن در آن دهه پیوند میدادند. بزرگسالانِ جوان به جنگِ ویتنام اعتراض، و از مبارزه برای حقوق مدنی حمایت میکردند، بنگ میزدند و ال اس دی میچکاندند.
از آن زمان تا کنون این مخدّر آوازۀ بدی داشته است. امّا شواهد قطعی حاکی از آن است که استفاده از ال اس دی _حتّی مقداری بسیار بیش از میکرودُزی که والدمن مصرف میکرد_ بیخطر است. گذشته از این، شواهد بسیاری نیز حاکی از اثرات مثبت آنند. بیایید نگاهی بکنیم.
ال اس دی میتواند موجبِ بهبودِ تمرکز، خلّاقیت، و حلّ مسئله شود.
اگر این نوشتهها را دارید روی آیفون، آیپد، یا مَکبوک میخوانید، باید قدردانِ ال اس دی باشید. استیو جابز ، همبنیانگذارِ افسانهای اَپِل، ال اس دی مصرف میکرد و میگفت که یکی از مهمترین کارهایی است که هرگز انجامداده است.
حینِ میکرودزینگ، والدمن بیش از پیش تجربۀ غرقشدن در کارش را داشت. والدمن و استیو جابز تنها کسانی نیستند که گفتهاند ال اس دی در کارشان کمکشان کردهاست.
کَری مالیس (Kary Mullis)، یکی از برندگانِ جایزۀ نوبلِ شیمی بود بهپاسِ کارش بر روی روشِ واکنشِ زنجیرۀ پلیمِراز (PCR)، که همتاسازیِ ژن (gene cloning)، توالییابیِ دِنا (DNA sequencing)، و دستاوردهای دیگر را ممکن ساخت. مالیس گفته است که مصرفِ ال اس دی ، تجربهای ذهنگشا بوده، تجربهای مهمتر از همۀ کلاسهایی که رفته است، و بعید دانسته که اگر ال اس دی نمیبود، پیسیآر را اختراع میکرد.
این حکایات، پشتوانۀ پژوهشی هم دارند. اخیراً مطالعهای با استفاده از دستگاههای اِمآرآی برای تعقیبِ واکنشِ مغز به ال اس دی ، یافته است که این مخدّر، نوعی پُراتّصالی (hyper-connectivity) ایجاد میکند، زیرا مناطقِ معمولاً نامرتبطِ مغز با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. ظاهراً این امر موجبِ پیدایشِ دستاوردها و اندیشههای نو میشود.
جیمز فادیمن، در اوایل کارش آزمایشی انجامداد تا بپژوهد که آیا روانگردانها میتوانند الهامبخشِ خلّاقیت باشند یا نه. او دانشپژوهانِ ارشدِ چند شرکت نوآور را _ از آن جمله چند نفر که بعداً تراشههای سیلیکونی و موشوارۀ رایانه را طرّاحی کردند_ به کار گماشت. همۀ آنها با مشکلاتِ دشواری دستبهگریبان بودند. به هرکدام مقدارِ ۱۰۰ میکروگرم اِلاِسدی دادهشد، و فادیمن آزمونهای روانسنجی را رهبری میکرد.
نتایج باورنکردنی بود: درحالی که عملکردِ شرکتکنندگان در آزمونهای روانسنجی بهبود یافت، جالبتر آنکه میگفتند جرقّههایی از شهودِ عقلی را تجربهکردند که بسیاری از مشکلاتشان را حلکرد. فادیمن مدّعی بود که شماری از اختراعات و کالاها از آن جلسه پدیدار شدند.
نه خیلی بعد، مَراجعِ قانونی، نظرشان را دربارۀ اجازهدادن به فادیمن برای پژوهشِ روان گردان ها تغییردادند. آوازۀ بدِ ال اس دی باز کار خود را کرده بود. امّا حتّی امروزه نیز بسیاری از حرفهایهای پرجنبوجوش در زمینههای متعدّد، از ال اس دی استفاده میکنند. محبوبیتش در سلیکون ولی موج میزند، زیرا کارمندان و بروبچّههای فنّاوری سعی میکنند اتّصالات عصبیشان را تحریک کنند.
البتّه استفادهاش همچنان کاملاً غیرقانونی است.
مبارزۀ ایالات متّحده علیه موادّ مخدّر، بسیار آسیبزننده است _ بهویژه به آفریقایی-آمریکاییها_ و هیچ دستاوردی هم ندارد.
بدترین عارضۀ جانبیِ ممکنِ میکرودُزکردنِ ال اس دی چیست؟ خطرِ دستگیر شدن.
اگرچه والدمن همیشه مقدارِ اندکی اِلاِسدی نگه میداشت، همان هم کافی بود تا دادگاهی ایالتی، مجازاتی سهساله برایش ببُرد.
فکر میکنید اکثریّتِ زندانیانِ جرائمِ موادّ مخدّر چگونه کسانیاند؟ احتمالاً به موادفروشی فکر میکنید که هنگامِ دستگیری، به اندازۀ تأمینِ یک هفته، مواد داشته. واقعیت این است که صرفِ داشتنِ مواد، با شدّت و حدّت مورد پیگرد قرار میگیرد، و زندانها پر است از افرادی که به خاطر داشتنِ مقدار اندکی مخدّر، مثلِ ال اس دی یا ماریجوانا، دستگیر شدهاند.
بیش از ۴۰ درصدِ دستگیریها بهاتّهام موادّ، بخاطرِ مخدّری است که ۱۹.۸ میلیون آمریکایی در چهار هفتۀ اخیر مصرف کردهاند. نیمی از همۀ زندانیانِ فدرال، بهاتّهامِ جرائمِ مرتبط با مواد دارند آبخنک میخورند، و بیشترشان مجرمانِ پایینردهاند.
والدمن خود بهنسبتْ کمتر در خطرِ پیگرد بود _درواقع، احساس کرد که میتواند دربارۀ تجربهاش بنویسد. چرا؟ زیرا سفیدپوست و پولدار است.
مبارزۀ ایالات متّحده علیه موادّ مخدّر، همواره ویژگیای نژادپرستانه و طبقاتی داشته است. نخستین قوانینِ ضدّ موادّ مخدّر _که برای قدغنکردنِ تریاک در دهۀ ۱۸۷۰ وضع شدند _ تمرکزشان بر مهاجرانِ تهیدستِ چینی بود، حال آنکه جامعه انبوهِ سفیدپوستِ طبقهمتوسّطِ معتاد به تنتور تریاک (لادانوم) را نادیده میگرفت.
کارزارهای ضدّ موادّ مخدّر در اوایلِ قرنِ بیستم، از سیاهپوستانِ ظاهراً موادزدهای حرف میزنند که به زنانِ سفیدپوست حمله میکردند، در آن زمان که از هشدارهای «دیوانهمردِ علفزده» از مکزیک چندان نگذشته بود.
نژادپرستی حتّی امروزه نیز آشکار است: بهازای هر یک سفیدپوستِ محکوم بخاطرِ جرمی مرتبط با موادّ مخدّر، دَه آفریقایی-آمریکایی زندانی میشود _ بهرغمِ این واقعیّت که احتمال آنکه سفیدپوستان مواد مصرف کنند، پنج برابر بیش از آفریقایی-آمریکاییان است.
مبارزه علیه موادّ مخدّر باعثِ افزایش جمعیّتِ زندانیان شده است، و آفریقایی-آمریکاییان از پیش داوریهای نژادپرستانه دررنجند _ امّا برای چی؟ مردم هنوز هم مواد مصرف میکنند، که بعضی از آنها، مثلِ ال اسدی، عمدتاً بیزیانند. دستِ نظارت و مالیاتبندی به تولید و قاچاقِ موادّ مخدّر در میان است.
شواهدِ دردست حاکی از آنند که میکرودزینگ میتواند اثربخش باشد.
جیمز فادیمنِ پژوهشگر یک موقع باور داشت که شرکت داروسازیِ ساندوز (Sandoz Pharmaceuticals) _ شرکتی که از آغاز ال اس دی را کشفکرد و بطور مصنوعی ساخت_ میتوانست صورتِ میکرودُزیِ ال اس دی را به بازار عرضهکند تا با مشابهاتی از قبیلِ ریتالین و آدرال رقابت کند. متأسّفانه پس از آنکه این مخدّر را در دهۀ ۱۹۶۰غیرقانونی اعلامکردند، چنان کاری ناممکن شد.
با این همه، پژوهشِ غیررسمی دربارۀ مصرفِ میکرودُزیِ ال اس دی ادامه داشته است، عمدتاً به راهبریِ فادیمن. او که پیشتر دربارۀ استفاده از روان گردان ها پژوهیده بود، یک بار به زنی برخورد که از تجاربِ میکرودُزخواری خود با او حرف زد. فادیمن که علاقهمند شده بود، راهنمایمصرفی[۴] تدوینکرد برپایۀ همان الگوی سهروز در میان که والدمن بهکار میبُرد و در سال ۲۰۱۱ در کتابش منتشر کرد. از آن زمان، فادیمن حدود ۳۰۰ درخواست برای راهنمایمصرفش، و ۵۰ گزارش از کسانی که از آن استفاده کردهاند دریافتکردهاست.
تنها دو نفر از این ۵۰ نفر گزارشِ واکنش منفی به میکرودزینگ دادهاند. یک نفر، مصرف طبقِ آن راهنما را بخاطرِ خستگیِ شدید در روزهای دوم و سوم نیمهکاره رها کرد. دیگری گزارش داد که صرفاً بخاطرِ تغییراتی در شرایط زندگیاش به مصرف ادامه نداد. البته ممکن و حتّی محتمل است که برخی از آن ۲۵۰ نفری که گزارشی ندادهاند، تجربهای منفی داشته بوده باشند.
امّا تصویر کلّی از آنهایی که به فادیمن گزارش دادند، مثبت بود. بیشترشان گزارش دادند از آمیزهای از فوایدِ عاطفی، فکری، و جسمی، بعلاوۀ بهبودهایی در روابط شخصیشان.
مصرفکنندگان از اضطرابِ کمتر، پذیرشِ بیشترِ زندگی و مشکلاتِ کوچکش، خلّاقیّت و تمرکزِ بیشتر، و بگومگوی کمتر با دوستان و خانواده گزارش دادند. دیگران به اثراتی نامعمول اشاره کردند: یکی گزارش داد که بهرغمِ بیماری پارکینسون، افسردگی کمتری تجربه کرده است، گرچه نشانههایش ادامه داشته است. یک نفر که لکنت داشت، شاهدِ کاهشِ مشهودِ نشانهها بود، در حالی که یک مصرف کننده مواد مخدر متنوع _ و در موردی دیگر، یک مصرف کننده سیگار_ توانستند عاداتشان را ترککنند.
البته پژوهش فادیمن جایگزینِ یک مطالعۀ بالینی درست و حسابی نمیشود. او امیدوار است که یک روز پژوهشی رسمی بر اثربخشی و ایمنیِ میکرودزینگ انجام شود. مدّتی است که دو طرحِ بالقوّه در استرالیا و اروپا وجود دارد، پس ممکن است که مطالعۀ میکرودزینگ در آیندۀ نزدیک به واقعیت بدل شود.
میکرودزینگ به مدّت ۳۰ روز، رویهمرفته اثر مثبی داشت، اگرچه برآمدش بیعیبونقص نبود.
در پایانِ ۳۰ روز، و دَه دُزِ اندکِ ال اس دی، والدمن دربارۀ آزمایشهایش اندیشید.
تنها روزهایی که احساساتی غیرعادی _ذهنی یا جسمی_ داشت، روزهایی بود که یک دُز مصرف کرده بود. در روز مصرفِ دُز، هر از گاهی احساسِ سرگیجه یا تهوّع داشت، و گاهی احساسمیکرد که در روزِ مصرفِ میکرودُز، تحریکپذیرتر میشود. در روزهای بعدی، صرفاً احساسِ شادی، خوشبینی و آسودگی داشت، بسیار بیش از حدّ معمولِ این احساساتْ پیش از آزمایش میکرودزینگ.
در یک روزِ میکرودُزی، والدمن با شوهرش یک دعوای حسابی کرد. حتّی آن موقع هم، نشانههای مثبتی را گزارش داد. معمولاً وقتی با شوهرش دعوا میکرد، آخرسر احساسِ شدیدی از شرم داشت، که به نوبۀ خود موجبِ احساسِ گناه و افسردگی میشد. در مدّتِ یک ماهۀ میکرودُزخواریاش، و بهویژه سَرِ این اتّفاق، احساس میکرد پس از دعوا نسبت به خود بخشایندهتر است و فوراً احساسِ شرم نمیکند.
شاید بهترین نشانۀ تأثیرِ میکرودُزخواری، از سوی خانوادۀ والدمن بود: فرزندانش، که بهشان گفته شده بود که او دارد یک داروی روانی را میآزماید، از مشاهدۀ بهبودِ آشکارِ خُلقیات و رفتار او در آن ماه شگفتزده نبودند. دخترِ کوچکترش میگفت که حتّی زمانی که والدمنِ عصبانی تحتِکنترلتر بنظر میرسید. یکی از پسرانش میگفت که او صرفاً مهربانتر و شادتر شده بود، حال آنکه دیگری میگفت که او با فشار روانی (استرس) دست و پنجه نرم میکرد بیآنکه داد و فریاد کند.
با مرورِ آن سی روزِ گذشته، والدمن به این نتیجه رسید که هم احساسش فرق کرده است، هم رفتارش. یک بار توانسته بود در آخرِ روز به پشتِ سر نگاهکند و با خود بیندیشد که روز خوبی بود.
آزمایشش او را نسبت به آینده مثبتنگر و امیدوار کرد، امّا پارادُکسی هم پیش رویش نهاد. او در میانِ مردمی دارو زده[۵] زندگی میکند، جایی که دَه درصد جمعیّت، داروهای ضدّ افسردگی مصرف میکنند، و او درنهایت دارویی یافته بود که ظاهراً جواب میداد. امّا داروی او کاملاً غیرقانونی بود.
مصرفِ بنزودیازپین _دارویی اعتیادآور که ممکن است سببِ آلزایمر شود_ ایرادی ندارد. پزشک با خیال راحت تجویزش میکند. امّا یک ریزه دُز از دارویی که هیچ عارضۀ جانبیِ ذهنی و جسمی بارزی ندارد، چطور؟ حالا که فعلاً جُرم است.
جمعبندی نهایی
پیام کلیدی این چکیده کتاب:
نگرش جامعه به داروها یکسره نامعقول است. بسیاری از مردم، مقادیر فراوانی داروهای اغلبْ اعتیادآور و بالقوّه زیانبار مصرف میکنند تا بر مشکلات روانی خود غلبه کنند، که چندان هم در این کار کامیاب نیستند. در عین حال، میلیونها نفر را بخاطرِ مصرفِ داروهایی به زندان میاندازند که زیانبارتر نیستند، امّا ازقضا غیرقانونیاند. با غیرقانونیبودنِ میکرودُزخواریِ ال اس دی، بهرغمِ فوایدِ بارز و بیزیانیاش، امکانِ تجربۀ روزهای واقعاً خوبِ بیشتر را بطور بالقوّه از افرادِ زیادی دریغ میکنیم.
نظری دارید؟
بسیار مشتاقیم که بدانیم شما دربارۀ محتوای این چکیده کتاب چه میاندیشید. کافی است ایمیلی بفرستید به remember@cfbk.ir و در قسمت موضوع، اسم این کتاب را بنویسید و دیدگاهتان را با خانوادۀ کافه کتاب در میان بگذارید.
پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: چگونه ذهنتان را تغییردهید[۶] (How to Change Your Mind) اثرِ مایکل پولان (Michael Pollan)
چگونه ذهنتان را تغییردهید (۲۰۱۸)، گزارش گیرایی است از کاوِش یک مرد در جهانِ روانگردانها. مایکل پولان، مؤلّف، خوانندگان را همراهِ خود میبَرد به خواندنِ اطّلاعاتِ دستاوّل دربارۀ جنبههای مثبتِ داروهای روانگردان، از جمله اثراتِ شفابخش و تقویتیِ ممکنِ آنها بر افرادِ دچارِ افسردگی و اعتیاد. خوانندگان از متخصّصان علوم اعصاب خواهند آموخت که هنگامِ مصرفِ یک روانگردان، دقیقاً در مغز چه رخ میدهد.
[۱] یا استانداردهای دو گانه: double standards
[۲] spell-checker
[۳] an altered consciousness
[۴] a protocol
[۵] drug-obsessed
[۶] یا چگونه نظرتان را عوضکنید. نامِ کتاب دارای ایهام است، زیرا to change someone’s mind به معنای تغییردادنِ تصمیم/نظر و صرفنظر کردن است.
لطفا همه ی کتاب هاتون رو صوتی کنید
تلاش ما هم در همین راستاست، با تشکر از همراهی و توجه شما.
قطعا بهترین مقاله فارسی درباره ال اس دی بود.
بنده خودم از این دارو یا روانگردان یا هر چی ۵ بار هر بار نیم دوز مصرف کردم.
به جرعت و با ادعا میتونم بگم که بی شمار اثرات مثبت تو تمام جنبه های زندگیم گذاشته.
از دید من ال اس دی ارتباط ادم رو با گذشته خوب یا بدش به حداقل میرسونه, و همین باعث میشه دید تو نسبت به اینده وسیع تر بشه و شروع به فعالیت کنی.
میشه گفت شخصیت آرمانی تری بهت میده.
با تشکر و ارزوی موفقیت .
سلام این کتاب به فارسیترجمه نشده؟
سلام، خیر متاسفانه!