امیدواریم این دکلمه از همراهان کافه کتاب ، به قلم اندرو متیوس تحت عنوان پیرمرد روستازاده از کتاب آخرین راز شاد زیستن ، مورد پسند شما واقع شود، متن کامل این دکلمه از حرکت صدای دوست در ادامه آورده شده است:
در روزگاران کهن پیرمرد روستازاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتنند: عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرار کرد! پیرمرد گفت: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده با بد شانسی ام؟ و همسایه ها با تعجب گفتند: خب معلومه که این بدشانسیه!
هنوز یک همفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند و گفتند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت! پیرمرد بار دیگر در جواب گغت: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام؟
فردای آن روز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسب های وحشی زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! و کشاورز پیر گفت: از کجا می دانید که این هم از خوش شانسی من بوده با بد شانسی ام؟ و چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن و احمق!
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سرباز گیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمین های دور با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد. همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا می دانید که… ؟
ما می توانیم تمام عمر خود را صرف برچسب زدن به رویدادها کنیم: این خوب است، آن بد است… بی فایده است. علت این که به هر حادثه ای برچسب فاجعه و مصیبت می زنیم آن است که تنها یک درصد از کل واقعیت را می بینیم.تا زمانی که به بد بودن اوضاع و احوال ایمان داشته باشید هیچ تغییری در اوضاع و احوال به وجود نخواهد آمد. تا زمانی که با دادو فریاد و جنگ و دعوا به استقبال روزهای زندگیتان می روید خیچ پیشرفتی در زندگی نخواهید دید. اما درست در همان لحظه ای که نوع نگاه خود را به زندگی تغییر می دهید همه چیز دستخوش تغییر می شود.
نویسنده اندرو متیوس
از کتاب آخرین راز شاد زیستن
گوینده سحر شریعتمدار احمدی